پارک شهر parkeshahr



  


  دل بی تاب و شوریده ، اسیر حسرت و حِرمان نمی ماند/

  چنان رود رونده ، پشت سنگ و صخره ها، آسان نمی ماند/

  برای رویش  و  کاویدن  و  بالیدنش ،  در کسب  آزادی /

   جوانه ، روزنی می یابد و  در بند این زندان نمی ماند /


          عکس و شعر از : م.ر.ندیم پور 98/2/3                عکس نوشته هاh990


سرانجام تئاتر " تروکاژ "  اولین تئاتر "دوبله" در ایران با نویسندگی و کارگردانی دوست خوبم آقای  "محمدرضا قلی پور" در تالار محراب به روی صحنه رفت.

تروکاژ برنده برترین نمایشنامه از ششمین جشنواره تئاترشهر است. نمایشی صدا محور که دوبلورهای مطرح کشور روی بازی بازیگران آن صدا گذاری کرده و یک کار  نو ، انرژیک ، و جذاب را پدیدآورده اند وشما با یک اجرای زنده ولی دوبله شده روبرو هستید.

داستان قوی و خوش پرداخت و محکم آن ، لذت یک نمایش بیاد ماندنی را به شما ارایه میدهد و خاطرات نوستالژیک فیلمفارسی دهه پنجاه را برایتان تداعی میکند که حاصل ذوق و قلم توانای محمدرضا قلی پور است.

پیش از این از آقای قلی پور نمایش " کات کبود" در فرهنگسرای ارسباران بروی صحنه رفت که بااستقبال گسترده مخاطبان ومنتقدان مواجه شده بود.

نمایش تروکاژتاپایان مهرماه1397 بروی صحنه میباشد. برای خرید بلیط ورزرو جا به سایت "تیوال "مراجعه فرمایید.

     

     

           پوستر نمایش که بر اساس فیلمفارسی دهه 50 طراحی شده است


ازدحام داخل اتوبوس و فشردگی وگرمای هوا و ترافیک کند و کسل کننده ، رمقی باقی نگذاشته بود که کسی بخواهد در جواب غرغر آن مردعصبی میانسال که بسختی از یک دستگیره آویزان بود ،  چیزی بگوید.

همه ، این روزها  با افزایش نرخ دلار و سکه طلا و بهم ریختگی بازار ، ذهنشان آشفته و انباشته از اخبار بد بود. هنوز شوک اختلاسهای پی در پی و حواشی آنها برطرف نشده ،  سقوط ارزش پول ملی و گرانی سرسام آور انواع کالاها ، به مردم فشار مضاعف وارد کرده و نگرانشان کرده بود.

حالا در اتوبوس شلوغ و گرمای هوا غرغر آن مرد درمورد همه چیز ، برای مسافران خیلی تازگی نداشت و از آنچه خودشان هم میدانستند چیز بیشتری ارایه نمیداد. ذهن ها خسته تراز آنی بود که بخواهند در اینجا ادامه حرف مرد را پی بگیرند. خودشان تاقبل از سوارشدن به اتوبوس همینها را با شدت بیشتری در ایستگاه میگفتند. از اختلاس ها و دروغهای مسئولین و گرانی و افزایش نرخ همه ارزهای خارجی دربرابر ریال و  گم شدن آنهمه موبایل و لوازم خارجی از فروشگاهها و اخبار سایتها و بازار خودرو وسکه و شایعات داغتر در شبکه های اجتماعی تا ابراز نیتی از عدم امنیت وافزایش ی ها و رشوه خواری و رشد قارچ گونه آقازاده ها و فحاشی جناح ها به یکدیگر و بیکاری وعقب افتادن ازدواج جوانان و اعتیاد و تهدیدهای ترامپ وو و تا مقایسه احوالات امروز با قبل از انقلاب و در نهایت خدابیامرز گفتن برای آن پدر و پسر ، چیزهایی بود که باهم گفته بودند.

اما حالا آن مرد وقتی غرغرش  را به تحریمها رساند ، ادامه داد: خوب برن مذاکره کنن تا تحریمها جمع بشه. چرا مردم باید تاوان یه دندگی آقایون رو بدن !  آخه این چه وضعشه؟ هنوز تحریما شروع نشده ،  تو مملکت غوغا شده . دلار ۱۲ هزارتومن ؟؟!!  گرونی بیداد میکنه بعد آقایون میگن حبابه! اصلا تو این گرونی چطوری یه عده هزاران عدد سکه میخرن؟ حرف از تحریمای خارجیه اونوقت نخود لوبیا ولبنیات و تولیدات داخلی گرون میشه و وقتی میپرسی چرا؟! ، دوباره میگن بخاطر تحریماست! ٬٬

حرفاهای مرد که به اینجا رسید ،  یک پیرمرد که ظاهر تمیز و منظمی داشت و رومه میخواند و در ردیفهای وسط روی صندلی نشسته بود ، سرش را بلند کرد و بدون اینکه به آن مرد نگاه کند کمی رو به عقب و باصدای نسبتا بلند و واضح خطاب به او طوری که دیگران هم بشنوند گفت : « چرا نداره. جوابش ساده است. ما درگیر یک جنگ داخلی هستیم.!!! »

جوابش آنقدر غافلگیرانه بود که آن مردهم مثل بقیه سکوت کرد تا ادامه را بشنود: « شما خودتون فکر کنید ، سقوط ارزش پول ملی هم حدی داره. فقط درصورت بروز یه جنگ تمام عیار و اشغال کشور ونابودی زیرساختها ، پول اون کشور بی ارزش میشه. حتی زله هم اگه همه جا رو ویران کنه اینطوری نمیشه. خوب که نیگاه کنی ظاهرا وارد جنگ نشدیم و کشور اشغال نشده ولی همه مولفه های یه کشور جنگزده رو داریم !  اختلاسهای پی در پی بنیه اقتصادی کشور رو فلج کرده ، تضعیف و مچ گیری قوا از هم دیگه ، دخالت ارگانهای نظامی در همه امور بازرگانی و مدیریتی ، وجود پول و رسانه و املاک فراوان در دست جناح های مختلف و مخالف یکدیگر و استفاده از اونها درتقابل با هم ، حاکم نبودن قانون و وجود افراد و نهادهایی فراتر از قانون ، وتضعیف اعتماد عمومی و از همه بدتر ، روحیه فرصت طلبی و کسب درآمد از تحریهما بین بعضی از مردم و مسئولان و تجار و افراد جناح های خواهان قدرت ، باعث شده تحریمها نیامده کشور رو وارد یک جنگ داخلی کرده و اثرش رو بگذارد و ملت بیچاره تاوانش را  پس بدهد. آره جانم! این یه جنگه . بدون حضور یه سرباز خارجی. یه جنگ توسط عوامل داخلی ،!  یه جنگ داخلی!!»

کم کم زمزمه های مسافران شروع شد و در تایید حرفهای پیرمرد هرکسی چیزی میگفت : 

 « - درست میگه جنگ داخلیه ،

 - آره اصلا ستون پنجم دشمن که میگن اینجا داره کارشو میکنه

 - ببین اصلا بدون خائن این تحریما پیش نمیره.

 - جای اون پدر و پسر خالیه. اینقدر تو دنیا دشمن نداشتیم.

- هنوز روس و انگلیس تو این مملکت دارن کارشونو میکنن.

- حکومت دست آ.دا  باشه بهتر از این نمیشه دیگه.

- جنگه دیگه .جنگ با مردم خودمون!.دیگه دشمن میخوایم چیکار.

- خدا باعث و بانیشو ذلیل کنه.

 - آره پدر خدابیامرزم میگفت اون وقتا .»

 

و این گفتگوها ادامه دارد.



 م.ر.ندیم پور   ۱۳۹۷/۵/۱۱     h887



واکاوی فروپاشی انقلاب‌ها


استاد شهید مطهری: «من تاکید میکنم اگر انقلاب در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود مطمئنا به نتیجه نخواهد رسید و این خطر وجود دارد که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد.»

بدون شک در جمهوری اسلامی ایران یک اصل٬ اصل اول و آخر است و در سر لوحه اصول قرار دارد آن هم حفظ و بقای جمهوری اسلامی ایران است ( که دستاورد و حاصل مجاهدت های حدود 1300 سال شیعیان می باشد) و حفظ نظام از اوجب واجبات است. 

لذا در این راستا با بررسی برخی انقلابهای مطرح جهان و مطالعه دیدگاه های برخی صاحب نظران پدیده انقلاب را واکاوی کرده و مورد توجه قرار داده ایم.

چگونه زنگ خطر برای انقلاب ها به صدا در می آید؟ و چگونه یک انقلاب٬ رحم انقلاب بعدی می شود؟

و یا چگونه زمینه فروپاشی آن انقلاب به وجود می آید؟  و یا در شکل سوم٬ چرا برخی وابستگان به یک انقلاب برای صیانت و حفظ موجودیت آن٬ اصلاحات مفید و قانع کننده را طریقه منطقی و درست می دانند؟

افلاطون: «جامعه از طریق اشرافیت به استبداد می رسد. »

هابر ماس: «(مکتب فرانکفورت) سرمایه داری در مرحله  پیشرفته تر خود به فاشیسم می رسد.  »

ابن خلدون: «عمران بدوی با از دست دادن عصبیت خود به عمران حضری می رسد و عمران حضری تبدیل به اشرافیت می گردد و در این مرحله حکومتها باید منتظر سقوط و جانشینی دیگر از بدوی ها باشند.»

آلکسی دوتوکویل در خصوص شرایط و علل انقلاب در عصر نوین می گوید: «انقلاب های دوران نوین از آن گونه انقلاب هایی خواهند بود که نشانه پایان نظام قدیم و فرا رسیدن دموکراسی است و ماهیت ی دارند.»

این انقلاب ها نه در هنگامی که اوضاع روز به روز بدتر می شود بلکه در زمانی که اوضاع بهتر می شود اتفاق می افتد( یعنی جامعه در شرایط ثروتمند و رونق ظاهری قرار می گیرد. )

سیر انقلاب ها نشان داده است که پدیده هایی مسری، جامعه را در برمیگیرند. 1-تحقیر 2- بی اعتنایی (نسبت به مردم) و این پدیده ها در پایان کار هر نظام، خود را نشان می دهد.

معمولا نظام های حکومتی در لحظه ای دچار سقوط می شوند که دیگر کسی برای بقای آنها حاضر به جنگیدن نیست. در ورود به این دوره٬ نابرابریهای ی ظلمی علاج ناپذیر می شود. امور به دست کسانی می افتد که از آستانه قابل تحمل هم فراتر رفته اند. بجای تدبیر امور٬ متوسل به اقدامات کلیشه ای شده و به مرض مسری انقلاب های رنگ باخته تن میدهند که با به خیابان کشاندن نیروهای باقیمانده خود٬ (با بهانه های مختلف) حالت احیاء و با نشاط بودن خود را به رخ می کشند. آن هم با نیرو های هر چند تطمیع شده اما در معرض فشارهای روانی خود ساخته و اصطکاک تقابل های اجتماعی ای که به مرور زمان رمقی برای آن ها باقی نمانده است. (مانند انقلاب فرانسه٬ انقلاب روسیه )

سیر نزولی انقلاب های جهان قبل از سقوط همیشه به اینجا ختم می شود که آیا با خشک سری و لجاجت٬ مسیر و رویه کنونی را ادامه دهند یا که برای بقای نسبی خود به نوعی (مشروطه ) تن بدهند و در این شرایط اتفاق ناگوار و تلخی که از سوی رهبران و تصمیم گیران انقلاب می افتد این است که نیروها و حامیان اصلی خود را در معرض حامیان جدیدی بگذارند. زیرا بر اساس بخشی از سرشت بشری که خود را خواستن است٬ معتقد به بقای اصلح اند و چون در سیر انقلاب همیشه با همین احساس اصلح بودن فعالیت و زندگی کرده اند٬ بقای خود را حق و به صلاح جامعه می دانند.

و لذا در چنین موقعیتی تغییر آرمان ها و یا کنار گذاشتن آرمان ها هم اگر به این کار کمک کند امری محتوم و قطعی خواهد بود و ابایی ندارند.

سیر انقلاب ها نشان داده است که پس از طی دوران شور و حیات پر نشاط خود به جایی می رسند که معضل اساسی آن٬ وجود مشکلات اجتماعی بر سر راه می شود. و ریشه مشکلات اجتماعی، همیشه در هر جامعه ای از ناتوانی و بی تدبیری و ناکار آمدی متولیان و کارگزاران جامعه ناشی می شود.  متاسفانه همسو با عدم هوشمندی و درایت برخی از صاحب منصبان٬ عدم هوشمندی و درایت برخی از مردم نیز در مقاطعی از زمان (که از حساسیت بالایی بر خوردار است) مزید بر علت می گردد.

مشکلات اجتماعی وقتی بیشتر می شود که اندیشمندان و تصمیم گیران جامعه در وضع پارادکس قرار دارند. از یک سو میل به سرمایه داری در آنها می جوشد و از سوی دیگر خصلت سوسیالیستی از خود بروز می دهند و شعارهایی از قبیل عدالت٬ و رفع تبعیض و نابرابری را سر لوحه فعالیت های خود قرار می دهند٬ و بر خلاف رویه آزار دهنده ای که دارند٬ همگان را به محبت و برادری و مودت فرا می خوانند. در این جهت روند مشکل گشایی و تدبیر امور به سمت و سوی ایجاد نهادها و سازمان های غیر ضروری و ناکارآمد سوق پیدا می کند٬ که بعضا در مسیر موازی با نهاد های اصیل انقلاب و جامعه قرار دارند.

اندیشمندان و صاحب نظران اجتماعی معتقدند که در روند فراز و فرودهای انقلاب ها آشوب های کوچک و بزرگ خیابانی متقابلا با آشوب های خیابانی پاسخ داده می شود و یا در مهار سرکوب واقع می گردد. آنگاه پیش درآمدهای یک انقلاب در انقلاب شکل می گیرد. اندیشمندان و متفکران نکته سنج در این تقابل و تنش ها خطر آسیب دیدن فرهنگ جامعه در سطح خرد و کلان را گوشزد می کنند که برخی ارزشها و هنجارهای متعالی و فاخر یک جامعه دستخوش خدشه و آسیب و تلاطم ها و بی خردیها و غفلت ها می شود. اصول اجتماعی ای که در انقلاب ها (برای دسته بندی) وجود داشته٬  از این قرار است:

۱- کشورهایی با ابعاد کوچک (جغرافیایی و جمعیتی) نیاز به حامی بزرگ و نوعی پدر خوانده دارند و در واقع خود  سر شاخه انقلابی بزرگترند.

۲- کشورهایی با ابعادبزرگ (جغرافیایی و جمعیتی) هیچگاه با تهدیدها و فشارهای بیرونی به خطر نمی افتند. سقوط نخواهند کرد و آنچه پایه های انقلاب اینگونه کشورها را لرزان خواهد کرد و شرایط سقوط را فراهم می سازد ضعف های داخلی و تنافضات و تقابل های درونی، به ویژه تبعیض است.

۳- اصل توقع، توقعات اجتماعی از امور ذاتی انقلاب ها است. انقلاب برای این صورت می گیرد که توقعاتی برآورده شود. این توقعات در هر انقلابی به صورت خود جوش و یا رسمی دسته بندی می شود. بعضا در دسته متعالی قرار گرفته و جزو نوامیس و آرمان انقلاب قرار میگیرد و بعضا جزو دسته عملیاتی و نیازهای جاری و ضروری جامعه قرار می گیرند. در اصل نزدیک شدن به این دو دسته توقعات است که دوام و پایداری انقلاب را تضمین می کند و دور شدن از آن اسباب سقوط یا مشروطه شدن انقلاب را بوجود می آورد.

۴- هر انقلاب و هر کشوری بدون تردید برای رسیدن به آرمانها و برآوردن توقعات مردم و ایجاد زمینه حرکت های متعالی و فرهنگی باید به دو بخش از اقتدار و امنیت دست پیدا کند. ۱- امنیت ی ۲- امنیت اقتصادی.

۱- امنیت ی،که همیشه از راه اقتدار نظامی و علمی حاصل می شود. قرار گرفتن در جایگاه قدرتمند و پرصلابت نظامی و همچنین موقعیت رفیع و معتبر علمی در جهان بعلاوهء دیپلماسی سازنده که می تواند مکمل بوده و بر جذابیت اقتدار بیافزاید. این بخش بیشتر جنبهء بیرونی و خاستگاه فرا ملی دارد.

۲- امنیت اقتصادی٬ که از مجموعه فعالیت های زیر بنایی حاصل می شود. اعم از کار و تولید فراتر از انباشت در حوزه های مختلف کشاورزی و صنعتی. بعلاوهء توزیع منطقی کالا و فراورده ها در جهت رفاه عمومی و صادرات و واردات مدبرانه و نظام بانکداری شریف و کارآمد و برخی امور دیگر٬ تا موضوعی به نام فقر و احتیاج و آزمندی و فاصله طبقاتی منحوس و تبعات اجتماعی و روانی آن ها باقی نماند. زیرا مردمی که تحت فشار فقر و آزمندی و فاصله طبقاتی هستند هیچگاه انگیزه و حوصله و شرایط پرداختن به معنویات و کسب فضیلت ها و معارف عالیه را ندارند و این بخش بیشتر جنبهء داخلی و خاستگاه درون اجتماعی دارد این دو بخش برای اعتلا و توسعه و استحکام یک انقلاب و یک کشور مانند دو بال هستند که قوام و دوام هر دوی این بالها به یک انقلاب و یک کشور توان پرواز می دهد. اما صرفا پرداختن به یک بخش و غافل شدن از بخش دیگر٬ قطعا انقلاب و حرکت آرمانی یک جامعه را زمین گیر خواهد کرد و آن را به س و جمود می کشاند.

معمولا کشورهایی که از اقتدار اقتصادی برخوردار هستند،  اقتدار ی را نیز همراه با آن کسب می کنند. اما انقلاب های سقوط کرده معمولا بر عکس عمل کرده اند. تمام هم و غم خود را متوجه اقتدار نظامی و علمی کرده و جذب و محو رقابت های تسلیحاتی شده اند و نظام اقتصادی از دستشان در رفته و در کاستی ها و فشارهای اقتصادی کمر خم کرده اند و در رقابت های اقتصادی عقب افتاده اند و در میان مدت هم آسیب های اقتصادی و آسیب های اجتماعی و سپس فر هنگی را بوجود آورده اند. به تدریج پایه های انقلاب سست شده و شرایط فرو پاشی (از درون) به وجود آمده است و مصداق بسیار روشن و معروف، فرو پاشی انقلاب سوسیالیستی کمونیستی شوروی سابق است که در اوج قله نطامی و علمی از ناحیه آسیب های اقتصادی و سپس اجتماعی و فرهنگی منهدم شد و از صفحه روزگار محو گردید.

به بهانهء این مطالب٬ نظر مسئولان و متولیان نظام را به برسی کاربردی انقلاب های جهان و نظریه های جامعه شناختی آن جلب میکنم٬ تا با تاسی به پیام سوره شریفه عصر٬  چهار توصیه را اساس فعالیت های خود قرار دهند.

۱- ایمان ۲- درستکاری ۳- تحقیق ۴- برنامه ریزی ،  تا خود و مردم و انقلاب را دچار خسران نکنند و به سوی پیشرفت و تعالی سوق دهند. انشاءالله.


رومه اطلاعات، نوزدهم دی ماه سال 1391

حشمت اله قلی پور ، استاد دانشگاه 





 به خود میگویم : 


    هاجر برای تشنگی اسماعیل ، بین دو کوه را دوید تا جرعه آبی بیابد

    و این تلاش او به سنتی الهی و فرمان خداوند به مومنان در بجا آوردن 

    مناسک حج منتهی شد.

     اگر قراربود تشنگی علی اصغر ع  و تلاش امام حسین ع  و صبر او در

     مصیبت شهادت طفل خردسالش به سنت الهی و تکلیف مومنان تبدیل

     شود ، امروز حال و روز ما چگونه بود!

    باز به خود میگویم: 

نه . چنین نمیشد. خداوند تکالیف عظیمی چون امتحان و ابتلاء در کربلا

    را بر اساس ظرفیت بندگان خاصش اِعمال میکند.

    بنظرم همین که ما به تآسی از امام حسین ع حق گو و حق جو باشیم

     آزاده زندگی کنیم و زیر بار ظلمِ ظالم و فاسد نرویم و خودنیز ظالم 

     نباشیم، به تکلیفمان دربرابر حرکت الهی آن حضرت عمل کرده ایم.

      خداوند خودش توفیقمان دهد.



دکتر " خُسرو فرشیدوَرد" شاعر و نویسندۀ گرانقدر،  در خانۀ سالمندان نیکان به دیار باقی شتافتند ؛ شعر زیبای " این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست" از سروده های این بزرگمردِ وطن پرست است که پس از سفرهای خارج از کشور،ازذهن پرمسئولیت او تراوش کرده است و تلنگری  گزنده است بر وضعیت امروز تمایلات متداول در جامعه 

    جا دارد که ،هریک به نوبۀ خویش، خبر این سوگ را به دوستان خود در درون و بیرون کشور برسانیم! 

      

    روانش شاد و یاد و تفکر جاری در این اثرش همواره زنده باد! 

    . 

      

    این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست؛ 

    این خاک چه زیباست ولی خاکِ وطن نیست؛ 

    آن دختـــــــــــرِ چشم آبیِ گیسوی طلایی، 

    طنازِ سیه چشــــــــــم، چو معشوقۀ من نیست؛ 

    آن کشور نو، آن وطــــنِ دانش و صنعت، 

    هرگز به دل انگیــــــــــزیِ ایرانِ کهن نیست؛ 

    در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان، 

    لطفی است که در " کَلگَری" و " نیس" و " پِکَن" نیست؛ 

    در دامن بحر خزر و ساحل گیلان 

    موجی است که در ساحل" دریای عَدَن" نیست 

    در پیکر گلهای دلاویز شمیران 

    عطری است که در نافه ی" آهوی خُتَن"نیست؛ 

    آواره ام و خسته و سرگشته و حیران 

    هرجا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست؛ 

    آوارگی وخانه بِدوشی چه بلایی ست 

    دردی است که هَمتاش در این دیرِ کهن نیست 

    من بَهرِ کِه خوانم غزل سعدی و حافظ 

    در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست؟ 

    هرکس که زَنَد طعنه به ایرانی و ایران 

    بی شُبهِه که مغزش به سر، و روح به تن نیست! 

    " پاریس" قشنگ است ولی نیست چو تهران 

      " لندن" به دلاویزی شیرازِ کُهن نیست؛ 

    هر چند که سرسبز بُوَد دامنۀ " آلپ" 

    چون دامنِ البُرز، پُر از چین وشکن نیست؛ 

    این کوه بلند است ولی نیست دماوند 

    این رود چه زیباست ولی رود تَجَن نیست؛ 

    این شهرعظیم است ولی شهرغریب است، 

    این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست!  



            منبع : وبweb 


چندروز پیش یک فیلم سینمایی دیدم به نام ``  امتیازنهایی Final Score `` در ژانر اکشن ساخته انگلستان سال ۲۰۱۸  که در یکی از سکانسهای پایانی فیلم ، صحنه ای وجود دارد که با دیدن آن دچار سردرد شدم و تا مدتها اعصابم را به هم ریخت. این صحنه بظاهر یک شوخی را در خود دارد ولی در حقیقت بسیار تلخ و باعث شرمساری است.

قصد روایت یا تبلیغ فیلم را ندارم اما مختصر اینکه، داستان، مربوط به یک گروه تروریست است که در یک استادیوم فوتبال درلندن بمب گذاری میکنند و یکی از تماشاچیان( قهرمان داستان) که امریکایی است درگیر ماجرا شده و با تروریستها مقابله کرده و با کمک یک مأمور انتظامات استادیوم، که یک عرب تبار جوان بنام فیصل است، سعی در تخلیه مردم از جایگاهشان پیش از انفجار دارد.

تا اینجا مشکلی نیست اما سکانس مورد بحث من اینجاست که فیصل هرچه هشدار میدهد که مردم بی خبر از ماجرا از ورزشگاه خارج شوند، به او گوش نمیدهند و او را جدی نمیگیرند. او هم اندکی فکر کرده و ناگاه برمیگردد و با دستان باز و با صدای بلند فریاد میزند: الله اکبر ! 

جمعیت به محض شنیدن فریاد الله اکبر ، به سمت خروجی ها هجوم می برند و .

شاید این صحنه یک شوخی نسبت به ایجاد انگیزه جدی در مردم بیخیال برای ترک ورزشگاه باشد اما کنایه از ترس مردم از عملیاتهای انتحاری توسط مسلمانهااست. ترسی که گروههای تروریست متولدشده در دامن غربیها و به ظاهر مسلمان و آموزش دیده توسط اروپایی ها ، با سبعیت خاصی در اذهان مردم دنیا بوجود آورده اند و دستگاه تبلیغاتی اسلام هراسی هم بطور حرفه ای و با کار روانشناسی مردم را دایم در ترس والتهاب نگه میدارند تا تهای خاورمیانه ای آنها به راحتی پیش برود.

شاید بگویند از این فیلم بدترش را هم ساخته اند و سابقه زیادی هم دارد!  

درجواب باید گفت: بله.  اما چیزی که در این فیلم بدان پرداخته شده کلمه مقدس الله و اکبر است که معمولا توسط القاعده و داعش و .هنگام عملیات از آن استفاده میشود و دراین فیلم با همین یک کلمه تمام اسلام گرایان را و در یک نما همه تفکر و تعالیم اسلامی را حامی و مجری تروریسم معرفی میکند.

درست یا غلط ، وقتی در تریبونهای رسمی کشورهای مسلمان مثل نمازجمعه ها، صحبت از مقابله با کفار میشد، از پرهیز از کشتار غیر نظامیان ومردم عادی حرفی نمیزدند و یا عملیاتهای تروریستی علیه شهروندان معمولی و ن و کودکان بی دفاع را محکوم نمیکردند و یا در تحلیل این گونه حملات، آن را تنها چاره ملتهای مسلمان دردفاع از خود تعبیر میکردند!

در کشور ماهم چنین حملات را ، شهادت طلبانه، انتقام خداوند ، پاسخ کوبنده ، رهایی بخش و امثال آن معرفی میکنند. بطور مثال در آرشیو خبرها داریم که یک فلسطینی اتوبوس حامل دانش آموزان و معلمان و کودکانشان را در اسراییل مورد حمله قرار داد و آنرا با فریاد الله واکبر منفجر کرد و بسیاری را کشت و این خبر روی خروجی تمام خبرگزاری های جهان با نمایش فیلم و جزییات اجساد کودکان قرارگرفت. اما همان شب خبرگزاری و رسانه ملی با نمایش مبهمی از کلیات فیلم اصلی ازآن  اینگونه یاد کرد که: یک مبارز فلسطینی درپاسخ به جنایات صهیونیستها علیه مسلمانان،  در یک عملیات شهادت طلبانه چندین نظامی  صهیونیست را به هلاکت رساند!!

البته که قبح جنایات صهیونیستها هرگز کم نمیشود ولی تعبیر ما از کودکان کشته شده به نظامیان صهیونیست، از ما یک چهره حامی معنوی چنین عملیاتهایی دراذهان جهانیان میسازد.

با وجود چنین جوی از مسلمانان، باید هم دراین گونه فیلم ها آثار و تبعات چنین حمایتهایی، به شکل شوخی یا جدی نمایش داده شود. این مسئله نه تنها برای مسلمانان با ایمان و صلح جویی که درکشورهای خارجی زندگی میکنند، پرهزینه و شرم آور است، بلکه امثال ما هم از این قضیه شرمسار میشویم. چقدر رسانه های مستقل و باوجدان باید بکوشند تا چهره مخدوش مسلمانان در اذهان عمومی را از سیاهیها پاک کنند در عین حالی که هنوز در تریبونهای رسمی بویژه در مشهد، تنها راه مقابله و پاسخ به جنایات دشمنان را اینگونه حملات میپندارند!

عقیده ای که تمام تلاشهای دیپلماتیک و رسانه ای دلسوزان و حق جویان را به باد میدهد و از مردم و کشورمان چهره ای زشت به دنیا معرفی میکند.

  

      م.ر.ندیم پور     آبان۱۳۹۸


از ۲۶ آبان اینترنت جهانی را قطع کردند تا از تحرکات و خط دادنهای دشمنان به معترضین و آشوبگران در قضیه گران کردن بنزین، جلوگیری کنند.

خوب ، ماهم با جلوگیری از تحرکات آشوبگران و متعرضین و خسارت به اموال مردم  موافقیم. اما آیا قطع اینترنت تنها راه حل است.؟

به اعتراضات اخیر فرانسه توجه کنید. مردم معترض با جلیقه های زرد خیابانها را برای چندین روز مسدود کردند  و عده ای هم با آتش زدن سطلهای زباله و خودروهای مردم ، قضیه را داغ تر کردند و البته پلیس هم حسابی از خجالتشان درآمد. اما نکته مهم این بود نه تنها ارتباط اینترنت با خارج را قطع نکردند بلکه از حضور خبرنگاران و رسانه های داخلی و خارجی هم ممانعت نکردند( حتما حضورخبرنگارصدا و سیما در بین معترضان و ارسال پی در پی گزارشها با آب و تاب فراوان از زد و خورد پلیس با آنها را بیاد دارید ). حتی یکی از ۱۲ هزار معترض دستگیر شده را به عوامل مداخله گر خارجی متهم نکردند و پس از سه هفته با اخذ تعهد و خسارت، آزاد کردند. و این یعنی اقتدار!  

 ولی ما چه میکنیم؟ چند بار این راه را رفتیم؟ آیا نتیجه ای هم گرفتیم؟ باید بپذیریم این اواخر، فاصله زمانی این قبیل اعتراضات و آشوب های پراکنده ، کمتر شده است. آیا نمیخواهیم آنرا به روش درست مدیریت کنیم؟ به نحوی که شنیدن صدای اعتراض مردم و تخلیه عصبانیت ناشی از تکرار بی توجهی به خواستشان ، جلوی مانور اوباش را هم بگیرد. درآن صورت خود مردم آنها را ازصفوف خود بیرون می اندازند. 

اگر به اعتراضات صنفی مردم به موقع پاسخ داده شود دیگر مجالی هم برای تسویه حسابهای جناحی  و موج سواری از اعتراضات را باقی نمیگذارد.

قطع اینترنت ، میتواند به طیف معترضان بیافزاید . چه جوانانی که از آن بعنوان سرگرمی استفاده میکنند و چه کسانی که از آن جهت اطلاع رسانی ( مثل رسانه ها و سایتهای خبری داخلی ) و یا کسب درآمد استفاده میکنند . در این وانفسای بیکاری که تنها راه کسب وکارها در فضای مجازی است، خسارات جبران ناپذیری درآینده خواهد داشت. حتی برنامه های آموزشی و ارتباط گروههای مدارس با والدین و دانش آموزان به مخاطره افتاده و مختل خواهد شد. یادمان باشد ازافتخارات دولتهای قبلی وفعلی و کلا نظام ما این است که اینترنت را تا روستاها گسترش دادیم و ارتباط سریعتر منجر به رشد فرهنگی و اقتصادی و آموزشی را تسهیل کرده ایم.

 به اقتدارمان فکرکنیم، جایی که درعین تقویت و بازدارندگی دفاعی و خارجی خود، بکاربردن درایت ومدارا در داخل ، آن را معنی می بخشد.

  م.ر.ندیم پور    h443


♦️شعری بسیار زیبا (#صلح)



تفنگت را زمین بگذار

که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار

تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن

من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان‌کن

ندارم جز زبانِ دل، دلی لبریزِ مهر تو

تو ای با دوستی دشمن.

 

زبان آتش و آهن

زبان خشم و خونریزی ست

زبان قهر چنگیزی ست

بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید

فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.


برادر گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار

تفنگت را زمین بگذار

تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو

این دیو انسان‌کش برون آید.


تو از آیین انسانی چه می‌دانی؟

اگر جان را خدا داده ست

چرا باید تو بستانی؟

چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را

به خاک و خون بغلتانی؟

 

گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی

و حق با توست،

ولی حق را -برادر جان- به زور این زبان نافهم آتش ‌بار

نباید جست!

اگر این بار شد وجدان خواب آلوده‌ات بیدار،

تفنگت را زمین بگذار!



فریدون مشیری


همین یکی را کم داشتم!

حتما باید الان که چند ساعتی بیشتر تا تحویل سال نو زمان باقی نمانده گردنبندم را گم کنم؟

آن هم آن گردنبندی که تو برایم خریدی؟

غرغر کنان٬

 دولا شده٬

زیر میز را نگاه میکنم؛

 نه٬ اینجا هم نیست!

نباید جای دور از دسترسی باشد٬ 

همین اطراف است٬ 

میدانم.

زیر قفسه کتابهایت را نگاه میکنم ٬

یکی یکی طبقه ها را وارسی میکنم

 دستم به زوربه طبقه اول میرسد

 همانطور که با سرِ انگشتانم سرتاسر طبقه را لمس میکنم دستم به جعبه ای برخورد میکند وهرچه داخل جعبه است پخش زمین میشود.

اه

 انگار کلا امروز شانس یار من نیست 

 سُر میخورم و با تکیه بر دیوار آرام بر زمین مینشینم

دلم میخواهد گریه کنم 

عرق سردی بر پیشانی ام نشسته

لحظه ای چشمانم را میبندم تا بلکه ذره ای از تشویش حالم کم شود

آرام پلک هایم را باز میکنم

نگاهم به وسایل پخش شده ی جعبه می افتد

 جلو تر میروم ٬وسایل هفت سین است.

خودم پارسال با هزار شوق و ذوق با خمیر عروسک سازی درست کرده بودم

قلبم میلرزد

با دستی لرزان

سین اول را بر میدارم چقدر سر رنگش مرا سوژه کرده بودی

همان که نماینده سلامتی است

میگفتی زیادی قرمز است

نمیدانم با این همه رنگ چرا سیبِ آرزوهایم کال از آب درآمد


لبخند تلخی گوشه لبم مینشیند

در سین دوم تو خوشحال تر از همیشه به نظر میرسیدی  همان که میگفتی سرسبزی و سر زندگی است ولی انگار سبزه ی زندگی من دُرست شب بیست و نهم سرمازده اش.

در سین سوم نانی را میبینم که هر روز تازه تازه برایمان میخریدی

سمبل برکت را ٬برکتی که نیامده تبدیل به قحطی شد

سین چهارم و پنجم و ششم را بر میدارم 

در هر همه آنها مرا در آغوش گرفته ای 

مرا میخندانی

و دم گوشم نجوا کنان قربان صدقه ام میروی

همان هایی که با دستانت بر روی سفره چیدی

قطره اشکم را پاک میکنم

سین هفتم را خودم برایت خریدم ساعتی که لحظه های کنار تو بودن را جور دیگری نشان میداد

آیینه و شمع ها را کنار میگذارم


تنگ ماهی خاک خورده را از لابه لای وسیله ها بر میدارم 

دست بر روی آن میکشم و لبخندت را میبینم

باصدای حول حولنا بیرون میروم

اولین سال نبودنت را نو میکنم

گردنبدم زیر مبل برق میزند!


#به_یاد_از_دست_رفتگان_۹۸

#زینب_ندیم پور


۲۹اسفند ماه ۹۸


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

دانلود کتاب بهشت گل اهورا Katie backlinksure سایت رسمی شرکت آلانیا اسپرت-انجمن مشتریان بازی های جدید 2019 Suz پایان نامه و پروژه رشته مکانیک کاوشی در علوم و فناوری روز هر آنچه باید از بیمه خودرو بدانیم